گزارش درباره اخراج اجباری محبوبه، دختر مهاجر افغانستانی از ایران، با موجی از واکنشها در شبکههای اجتماعی همراه شد. این واکنشها که از اظهارات نگرانکننده تا درخواستهای صریح برای اخراج گسترده را شامل میشود، تصویری از وضعیت مهاجران افغان در ایران و رویکردهای موجود در جامعه ایرانی را به تصویر میکشد.
«ما خودمان حق خودمان رو نمیتوانیم بگیریم، جوانهای خودمان در چه شرایطی زندگی میکنن، دلمان اول برای خودمون بسوزه.» این کامنت بیانگر حس رایج در میان برخی کاربران ایرانی است که معتقدند مشکلات داخلی ایران باید در اولویت قرار گیرد.
درخواستهای صریح برای «اخراج فوری» و «اخراج اخراج اخراج اخراج اخراج» بخش بزرگی ازکامنتهای زیر پست گزارش ایران وایر از زندگی محبوبه را تشکیل میدهد؛ محبوبه تمام عمر خود را در ایران گذرانده، و حالا با اخراج اجباری روبهرو است. او در گفتوگو با ایرانوایر از آرزوها و رویاهایش گفته که در افغانستان تحت کنترل طالبان بر باد میرود و تاکید کرده که میخواهد در ایران بماند اما کاربران شبکههای اجتماعی در واکنش به حرفهای او نوشتهاند: «محبوبه میخواهد در ایران بماند اما… ما شرمنده محبوبه هستیم باید جمع کنه بره مملکت خودش.»
****
محبوبه؛ روایت یک بازگشت اجباری
محبوبه، فارسی را بدون لهجه افغانستانی صحبت میکند و رویاهایش را با لهجه ایرانی میبیند، اما کشوری که در آن زاده و بزرگشده، او را از خود میراند.
«نادر یاراحمدی»، رییس مرکز امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور، ۶خرداد۱۴۰۴ با تاکید بر اینکه برگه سرشماری همه اتباع افغانستان باطلشده است، اعلام کرد: «غیر از شش گروهی که میتوانند با اخذ کارت موقت در کشور ایران بمانند همه اتباع غیرمجاز افغانستان تا ۱۵ تیرماه فرصت خروج از کشور را دارند.»
به گفته او، تنها افرادی که با سند هویتی مشخص و روادید وارد کشور شدهاند، «تبعه مجاز» محسوب میشوند. در حال حاضر، ۶ میلیون و ۱۰۰ هزار افغان در ایران زندگی میکنند. این اقدام میتواند به یکی از عملیات اخراج اجباری در منطقه در سالهای اخیر تبدیل شود.
داستان محبوبه، تصویری از این واقعیت است. خانواده او سالها با مدارک قانونی پدرش در ایران اقامت داشتند، اما اعتیاد پدرش و ترک خانواده، وضعیت قانونی آنها را از بین برد و کارتهای اقامتشان بیاعتبار شد.
محبوبه میگوید: «پدرم اعتیاد خیلی شدیدی داشت. بعد کلا من و مادرم و برادرم رو رها کرد. اون موقع کارت اقامت قانونی داشتیم چون تو ایران زندگی میکردیم. ولی بعد از رفتنش، باطل شدند.»
مادر محبوبه، تنها با دو فرزند کوچک، تلاش کرد تا خانواده را سرپا نگه دارد. او چندین شغل گرفت و حتی از طریق سیستم قضایی ایران پیگیر طلاق شد و خود را بهعنوان سرپرست کودکان در مدرسه ثبتنام کرد.
اما این تلاشها هم درنهایت نتوانست آنها را از حکم اخراج نجات دهد. محبوبه با ناامیدی میگوید: «وقتی فهمیدم مادرم حکم خروج گرفته، واقعا گریه کردم. میدانید وضعیت فعلی افغانستان زیر نظر طالبان چطور است؟ واقعا نمیدانم چیکار کنم.»
این نگرانیها بیاساس نیست. کمیسیون طالبان برای رسیدگی به مشکلات مهاجران اعلام کرد که ۴ هزار و ۶۰۶ مهاجر افغان در روز سهشنبه 6خرداد۱۴۰۴، از ایران و پاکستان اخراج شدند. از این میان، ۳ هزار و ۱۷۳ افغان از ایران و هزار و ۴۳۳ مهاجر از پاکستان به کشور بازگردانده شدهاند.
باوجود گفتوگوی طالبان با مقامات این دو کشور درباره توقف روند اخراج دستهجمعی، ایران و پاکستان همچنان به بازگرداندن اجباری افغانها ادامه میدهند.
آیندهای نامعلوم برای دختران در افغانستان طالبان
برای محبوبه و هزاران دختر دیگر، بازگشت به افغانستان تحت کنترل طالبان به معنای پایان آرزوها و تحصیلات است. طالبان از زمان سلطه بر افغانستان، بهطور سیستماتیک حقوق زنان را از بین برده است. دختران از تحصیل فراتر از کلاس ششم منع شدهاند و زنان از کار، سفر تنها یا ظاهر شدن در اماکن عمومی بدون یک سرپرست مرد منع شدهاند.
محبوبه در مدارسی درخشیده که در افغانستان تحت حکومت طالبان حتی تصورش هم ممکن نیست. او با ناامیدی میگوید: «تصور کن به کشوری فرستاده بشی که حق کار یا تحصیل رو از زنها سلب میکنه. واقعاً حس بدی دارم. فقط آرزو میکنم شرایط بهتر بود تا مادرم و خودم میتوانستیم کار کنیم. ولی حتی این را هم به زنها اجازه نمیدهند.»
علاوه بر این، ترس جدایی از مادرش توسط خانواده پدریاش در افغانستان، نگرانی بزرگی برای اوست. محبوبه میگوید: «صد درصد دولت طالبان من و برادرم را از مادرم میگیرند. چون یک زن تنها هیچ قدرتی برای مبارزه با آنها ندارد.» بااینحال با توجه به کامنتهای این گزارش به نظر میرسد که صحبتهای محبوبه در میان کاربران شبکههای اجتماعی حس همدردی و همدلی ایجاد نکرده است.
«مهرداد درویشپور»، جامعهشناس و استاد دانشگاه مالاردالن سوید، در تحلیل این پدیده میگوید: «هنگامیکه فشارهای اقتصادی، شکافهای طبقاتی، بیکاری و فقر و بزهکاری و تمام ناملایمات ناشی از آن در یک جامعه گسترش مییابد، یکی از سادهانگارانهترین شکلهای واکنش عمومی نسبت به این مشکلات، پیدا کردن بلاگردانی است که برای همهچیز او را مقصر جلوه دهند.»
او در ادامه میگوید: «تاریخ جامعهشناسی مهاجرت نشان میدهد که مهاجران یکی از نخستین گروههای قربانی این دست از واکنشها میشوند.»
درویشپور تاکید میکند که این پدیده ابدا مختص ایران نیست و یک پدیده جهانی است.: «در همهجا، از ترامپ در آمریکا گرفته که دنبال دیوار کشیدن برای جلوگیری از ورود مکزیکیها رفت تا لوپن در فرانسه و گروههای راست افراطی در آلمان و سوید که میکوشند با تشدید سیاست مهاجر ستیزی و بیگانهستیزی با مشکلات روبرو شوند، مهاجران بلاگردان، آماج حملات افکار عمومی قرار دارند.»
به گفته این استاد جامعهشناسی، در ایران وضعیت بدتر از غرب است، چراکه بسیاری از افغانها حتی از حداقل استانداردهای پناهندگی و مهاجرت نظیر داشتن شناسنامه و مدارک اقامت محروم ماندهاند. این امر آسیبپذیری آنها را افزایش میدهد.
او همچنین به فروپاشی ارزشهای انسانی و اخلاقی در جامعه ایران اشاره میکند و میگوید: «در چنین شرایطی بهسختی میتوان به مردم یادآور شد و متقاعدشان کرد که ارزشی بهنام همبستگی انسانی وجود دارد و از آن زاویه با بیگانهستیزی مذموم است و به آنها حق همه انسانها برای برخوردار بودن از شرایط برابر را گوشزد کرد.»
آقای درویشپور به انتخابات اخیر ریاستجمهوری در ایران اشاره میکند و میگوید: «در انتخابات شاهد این بودیم که نزد تمام نامزدهای ریاست جمهوری، افغانستانیستیزی یک موضوع تبلیغات انتخاباتی بود. آنها برای اینکه رأی مردم را جلب کنند، سعی میکردند از هم سبقت بگیرند.»
این استاد دانشگاه در پایان هشدار میدهد: «مردم ممکن است از سرِ عدم حساسیت ضد نژادپرستانه، ضد تبعیض و دشواری شرایط زندگی بهراحتی جذب بیگانهستیزی شوند؛ اما این حکومت است که با اتخاذ اینگونه سیاستها این احساسات را دامن میزند.»
او تأکید میکند که دامن زدن به سیاست بیگانهستیزی، هیچ سنخیتی با ادعای وفاداری به هنجارهای دموکراتیک و حقوق برابر انسانها ندارد.
Add a Comment